در تاریخ علم بحث ما بحثی علمی از جهت خاصی است.از جهت علم تاریخ که متدولوژی خاص خود را دارد.
بحث ما در راستای تحلیل روش و منطق تبیین واقعیت نیست.یعنی ما در وادی فلسفه علم نیستیم.بحث ما یک بحث تاریخی است.در اطراف ما واقعیت هایی وجود دارد.علم به این واقعیت ها (نظیر،طبیعت،روان،خدا...) میپردازد و فلسفه علم به تحلیل روش و منطق تبیین وقایع می پردازد.
اما تاریخ علم چه به لحاظ موضوعی،چه به لحاظ روش و چه به لحاظ غایت با علم،فلسفه علم و حتی تاریخ فلسفه علم متفاوت است.
تاریخ علم نیز خود علمی است که موضوع بررسی آن بررسی خاستگاه و سیر تطور در علم است.یعنی پرداختن به علم از وجه تاریخی است.
معنای معرفت:
دانش (Knowledge) به معنای معرفت سه معنا دارد:
1- معرفت گزاره ای(Propositional Knowledge)
یعنی علمی که به گزاره ها تعلق می گیرد.
این قسم معرفت را به صورتKnowing that می شناسیم.
یعنی دانستن چیزی مثل حسن آمد.
2- معرفت مهارتی(Skill Knowledge)
این قسم معرفت به توانایی ها و مهارت ها تعلق می گیرد.یعنی من چه می توانم انجام دهم.
به این قسم معرفت Knowing How نیز می گویند.
مانند من حسن را می شناسم.
3- معرفت تشخیصی(Identification Knowledge)
یعنی علمی که به تشخیص هویت تعلق می گیرد.
مانند من حسن را می شناسم.
در نزد معرفت شناسان تنها معرفت نوع اول واجد اهمیت است و دو نوع دیگر یا اهمیت ندارند و یا قابل تحویل به نوع اول است.(Reduction)
معرفتی که به گزاره تعلق می گیرد به دو دسته تقسیم می شود.
۱- معرفت به گزاره های واحدSimple Propositional Knowledge
۲- معرفت به گزاره های متعددNon Simple Propositional Knowledge
معرفت به گزاره های متعدد خود به دو شاخه تقسیم می شود:
الف)گزاره های متعددی که ارتباط منطقی بین آنها وجود ندارد.که اطلاعات(Information)نامیده می شود.
ب) گزاره های متعددی که ارتباط منطقی بین آنها وجود دارد.که نظم (Discipline) نامیده می شود.
بدین ترتیت تاریخ علم به گزاره هایی می پردازد که بین آنها ربط منطقی وجود داشته باشد.
اما این ربط منطقی چیست؟
ربط منطقی هر علمی بر اساس سه امر است:
1- موضوع
2- روش
3- هدف و غایت
انواع روشها:
1- روش عقلی- استدلالی: بر اساس استدلالات عقلی استوار است.مانند فلسفه،ریاضیات،منطق
2- روش تجربی: در این روش داده ها آزمون می شود.
الف) اگر موضوع طبیعت غیر انسانی باشد: علوم تجربی طبیعی (Natural Science)
ب) اگر موضوع طبیعت انسانی باشد: علوم تجربی انسانی (Human Science)
3- روش تاریخی – نقلی: در این روش نقل ها و گزارشها مد نظر است. مانند تاریخ ، زبان
4- روش کشفی – شهودی: بر اساس درون بینی است.مانند روان شناسی ، عرفان
در بحث تاریخ علم چون موضوع بحث تاریخ است ما با روش تاریخی (Historical Methodology) مواجهیم و باید از این روش بهره بگیریم.
آنچه در روش تاریخی مهم است:
1- توجه به زمینه ها
2- عینیت گرایی: یعنی توجه به آنچه واقعی است و نه بر آمده از تصورات محقق تاریخ.
3- مداومت: یعنی پیگیری تا انتهای تحقیق.
4- عدم تمایل به فرقه سازی و یا ایجاد ایده های نوین
موضوعات
تاریخ به دوموضوع می پردازد.
1- اندیشه ها
2- افعال
در تاریخ اندیشه ها به دو نظریه می پردازیم:
1- نظریه هگل
2- نظریه ذهنیت های جمعی
1) نظریه هگل: هگل می گوید در هر دوره تاریخی یک اندیشه،اندیشه محوری است و همه اندیشه های دیگر بروز آن اندیشه است.بدین ترتیب ما باید روح عصر را بفهمیم که اندیشه های دیگر تظاهرات آن اندیشه است.(پارادیم : یعنی غلبه داشتن اندیشه ای بر اندیشه های دیگر در یک عصر).مورخینی که تابع این نظریه هستند تلاش کرده اند تا در تمام ادورا تاریخ یک اندیشه را برتر نگاه دارند ودیگر اندیشه ها را تظاهرات آن اندیشه بدانند.
2) نظریه ذهنیت های جمعی: در اینجا هم به اندیشه ها پرداخته می شود اما نه به اندیشه اندیشه پردازان بلکه به فضای اندیشه مشترک که در تمام اقشار جامعه رواج دارد.از فیلسوف تا عام ترین فرد.
*نکته: مورخ هرگز نباید دیدگاههای عصر خودش را به دیدگاه های بستر یک اندیشه القا نماید.
در مورد تاریخ افعال: مورخ باید به دو سوال پاسخ دهد.
الف) بگوی چه اتفاقی رخ داده است؟
ب) بگوید چرا این اتفاق رخ داده است؟
پاسخ به سوال دوم فوق موجب می شود تا تاریخ از واقعه نگاری جدا شود.
در مورد تاریخ اندیشه ها مورخ باید:
الف) اندیشه مطرح را دقیقاْ احراز نماید.
این اندیشه می تواند به یک مفهوم یا یک مسئله اطلاق شود.(مثلاْ مسئله سقراط اخلاق بود. )( یا مثلاْ مفهوم نیرو ویا مسائل مربوط به نیرو ).که البته مفهوم هم به مسئله می انجامد.
ب) سنخ شناسی اندیشه:
اینکه اندیشه را در همان طبقه هم عصران آن مسئله قرار دهیم نه در طبقه بندی امروزی.
(مثل موضوع میل و نفس و طبیعت در فیزیک ارسطو)
پ) نَسب شناسی اندیشه:
اینکه تبار این اندیشه به کجا می رسد؟ و هر متفکری با چه میراث اندیشه ای مواجه شده است و خودش چه به آن افزوده است؟
ت) ریشه یابی( Originality):
اولین بار چه کسی اندیشه ای را بنیان گذاشته است؟ و دریافت متفکران در طول دوران آیا راجع به آن تغییر کرده است؟
ث)ارتباط اندیشه ها با هم:
ربط اندیشه ها یا به فرم سیستماتیک یا نظام مند است و یا به فرم شبکه ای.
۱) فرم سیستماتیک:در این فرم اندیشه ها بر هم مبتنی هستند.
یعنی نظریه ای نظریه ی دیگر را ایجاب و یا ابطال می کند.
۲) فرم شبکه ای:در اینجا اندیشه ها بر هم تاثیر متقابل
دارند.اما لزوماْ بر هم مبتنی نیستند.
یعنی ممکن است نظریه ای نظریه ی دیگر را ایجاب و یا ابطال کند.
مثل نظریه موجی و نظریه ذره ای نور.
ج) توجه به بافت و زمینه اندیشه:
یعنی اندیشه در چه بافت و زمینه ای پیدایش یافته؟
منظور از بافت و اندیشه ممکن است:
۱)فیزیکی باشد.(مثل رود نیل که به مساحی و هندسه کمک کرده است.)
۲)اجتماعی باشد.(مثل زمان شکوفایی یونان و تاثیر پادشاهی پریکلس در این شکوفایی.)
* لازم به ذکر است که پریکلس حکمت دوست بود٫مدرسه تاسیس می کرد و برای حکمت پول خرج می کرد و...
۳) فرهنگی باشد.(مثل نهادینه شدن سیاست٫دین و یا زبان ).
مهمترین مولفه در اینجا زبان است.
همچنین در راستای بررسی بافت و اندیشه باید به سه موضوع توجه کرد:
۱) شکل دهی: یعنی چه امری موجب شکل گرفتن نظریه یا اندیشه شده است.
مثل نیاز مادی در عهد قدیم.(طغیان نیل)
۲) محدود سازی:یعنی چه عواملی موجب محدود نمودن نظریه شده است؟
مثل موضوع دین پرستی ظاهری در قرون وسطی.
۳)معنا دهی: یعنی چه عواملی اندیشه را معنا نموده است؟
مثل مشکلات عقلی مذهبان و تجربی مذهبان جهت معنی دار کردن تعالی در مکتب کانت.دیوید هیوم گفت واقعیت اصلاْ وجود ندارد و کانت گفت هیوم مرا از خواب جذمی بیدار کرد.
چ) توجه به علل یا ادله اندیشه:
اگر علل معرفتی باشد ----------------> دلیل و ادله است.(مثل دانایی)
اگر علل غیرمعرفتی باشد -------------> علت است.(مثل ترس ـ اجبار ـ تقیه)
از نکات دیگری که باید به آن توجه نمود یکی این است که:
بطور کلی تاریخ نگاری با سه محوریت پذیرفته است.
۱) تاریخ نگاری با محوریت اشخاص--------->مثل فلسفه ارسطو
۲) تاریخ نگاری با محوریت مکاتب ----------> مثل عقلی مذهبان ـ ماتریالیستها و...
۳) تاریخ نگاری با محوریت موضوعات و مسائل-------->مثل بحث نسبیت٫مکانیک کوانتومی و...
همچنین در تاریخ نگاری اندیشه مطالعات به دو صورت امکان پذیر است:
۱)مطالعات همزمان(Synchronic)
۲)مطالعات ناهمزمان(Diachronic)
در مطالعات همزمان در یک مقطع زمانی چند اندیشه بررسی می شود.(سیر عرضی)
در مطالعات ناهمزمان یک اندیشه و سیر آن تا نهایت دنبال می شود.(سیر طولی)
---
نویسنده: علی جعفری