برندگان جایزه نوبل فیزیک (1961-1970)
Rudolf Ludwig Mössbauer Robert Hofstadter
1961
هوفستدر ، رابرت.
ملـ : امريكايي. متـ : 5 فوريه 1915 ، نيويورك.
به خاطر تحقيقات پيشگامانهاش درباب پراكنش الكترون در هسته اتم
و كشف متعاقب سختار نوكلئون.
هوفستدر در دانشگاه پرينستن تحصيل كرد ، و پيش از آن كه در 39 سالگي به سمت استاد صاحب كرسي در دانشگاه استنفرد منصوب شد ، مدتي در آزمايشگاه شركت نوردن و دانشگاه پرينستن كار كرد. از 1967 تا 1974 رياست آزمايشگاه فيزيك انرژيهاي بالاي دانشگاه استنفرد را بر عهده داشت. او كه تاكنون بالغ بر 200 رساله ممتاز نوشته است ، هنوز هم با دانشگاه مزبور همكاري دارد.
موسباوئر ، رودولف لوديگ.
ملـ : آلماني ( آلمان غربي ). متـ : 31 ژانويه 1929 ، مونيخ.
به خاطر تحقيقاتش در باب جذب تشديدي اشعه گاما و كشف اثري
در ارتباط با اين امر كه اثر موسياوئر نام گرفته است.
موسباوئر در كالج فني مونيخ تحصيل كرد و وقتي كه در مؤسسه ماكس پلانك در هايدلبرگ روي رساله دكترايش بخ تحقيق مشغول بود موفق به كشف مشهورش شد ( 1957 ). از زمان دريافت جايزه نوبل تاكنون ، در مؤسسه تكنولوژي كاليفرنيا و نيز در مونيخ كار ميكند.
« اثر موسباوئر » در تحقيقات مربوط به پديدههاي گوناگون علمي از سودمندي زيادي برخوردار است و در اثبات نظريه نسبيت اينشتين و نيز اندازهگيري ميدان مغناطيسي هسته اتم نقش مهم ايفا كرده است.
Lev Davidovich Landau
1962
لانداو،ليف داويدوويچ.
مليت:روسي. متولد:22ژانويه1908،باکو .متوفي: 1آوريل 1968، مسکو.
به خاطر تحقيقاتش پيشگا مانه اش در باب ماده چگال و بخوصوص هليوم مايع.
لانداو که در 1929 از دانشگاه دولتي لنينگراد (سن پطرزبورگ) فارغ التحصيل شد، از نيلس بور {فيزيک1922}، که مدتي با او در موسسه فيزيک نظري کپهانگ کار مي کرد، بسيار تأ ثير پذيرفت. از 1935 در دانشگاه خارکوف {اوکرائين } به تدريس فيزيک پرداخت و در 1937 ، بنا به درخواستي پيوتر کاپيتسا {فيزيک1978} ، رياست بخش فيزيک نظري در موسسه مسائل فيزيکي مسکو بر عهده او قرار گرفت و نيز به استادي فيزيک در دانشگاه مسکو منصوب شد. لانداو از 1946 به عضويت آکادمي علوم اتحاد شورروي در آمد. در موسسه مزبور بود که کارهاي مهمي در باب فيزيک دماهاي پست انجام داد. او در 1962 بشدت تصادف کرد و هرگز از جراحات آن تصادف بهبود نيافت و سر انجام شش سال بعد در گذشت. اگر چه لانداو در درجۀ اول به سبب کارهاي مهمش در فيزيک دماهاي پست معروف است، در پيشرفت بسياري از مبا حث ديگر فيزيک نيز سهيم بود. او از بزرگترين شخصيتها در فنون فضايي شوروي بود و در ساختن اولين بمب اتمي در آن کشور سهم عمده داشت. از آثارش يک دوره کتاب درسي فيزيک عالي است که با همکاري يکي ديگر از استادان روسي تأليف کرد. لانداو سه بار جايزه استالين گرفت، و به عضويت آکادميهاي علوم دانمارک ، هلند ، امريکا ، و انجمن سلطنتي بريتا نيا انتخاب شد.
Eugene Paul Wigner Maria Goeppert-Mayer J. Hans D. Jensen
1963
ينسن ، يوهانس هانس دانيل.
ملـ : آلماني ( آلمان غربي ). متـ : 25 ژوئن 1907 ، هامبورگ. فتـ : 11 فوريه 1973 ، هايدلبرگ ، آلمان.
ماير ، ماريا جوئه پرت.
ملـ : امريكايي. متـ : 28 ژوئن 1908 ، كاتوويتز ، آلمان. فتـ : 20 فوريه 1972 ، سان ديهگو ، كاليفرنيا.
به خاطر كشف ساختار پوسته اتم.
ماريا جوئه پرت در 1930 درجه دكترايش را در دانشگاه گوتينگن دريافت كرد و پس از عروسي با جوزف اي. ماير ، فيزيكدان امريكايي ، به دانشگاه جان هاپكينز پيوست. او در دانشگاههاي كولومبيا ، شيكاگو ( مؤسسه تحقيقات اتمي ) ، و كاليفرنيا نيز درس داد.
فيزيكدان آلماني ، ينسن ، در 1936-1941 در دانشگاه هامبورگ تدريس كرد ، بعد به مؤسسه تكنولوژي در هانوور رفت ، و سپس به عنوان استاد به دانشگاه هايدلبرگ پيوست.
ماير وينسن ( مستقل از يكديگر ) به كشف الگويي از پوسته اتم موفق شدند كه هسته اتم به حالت مداري ( اوربيتال ) در آن حركت ميكرد.
ويگنر ، يوجين پال.
ملـ : امريكايي. متـ :17 نوامبر 1902 ، بوداپست ، مجارستان.
به خاطر مشاركتش در نظريه هسته اتمي و ذرات بنيادي.
به خصوص از طريق كشف و اعمال اصول تقارن بنيادي.
ويگنر در بوداپست و برلن آموزش ديد و درجه دكترايش را در 1925 از مؤسسه تكنولوژي برلن دريافت كرد. در 1930 به دانشگاه پرينستن رفت و از 1938 به استادي فيزيك نظري در آنجا منصوب شد و تا زمان بازنشستگي ( 1971 ) در اين سمت باقي ماند.
يوجين ويگنر ، از جمله ، در تحقيقات مربوط به اين زمينهها فعاليت داشت : انرژيهاي بستگي و ساختار مناسب هسته ، حفظ پاريته ، واكنشهاي مكانيكي تغييرات شيميايي ، و كاربردهاي نظريه گروهي مكانيك كوانتوم. به خاطر همين گستردگي زمينههاي مورد علاقه و كارش بود كه جايزه فيزيك نوبل 1936 نه به دليل دستاوردهاي خاص بلكه به علت دستاوردهاي متعددش به وي عطا شد.
ويگنر نيز همچون بسياري از فيزيكدانان دهه 1930 به تحقيق در واكنشهاي شكافت هستهاي علاقه خاص پيدا كرد ، و تحقيقات اوليهاش درباب جذب مكانيكي نوترون از سوي هسته عاقبت كارهايش در طرح منهتن بسيار سودمند افتاد.
Charles Hard Townes Nicolay Gennadiyevich Basov Aleksandr Mikhailovich
1964
باسوف،نيکولاي گناديه ويچ.
مليت:روسي. متولد: 14دسامبر 1922، وورونژ، روسيه.
پروخوروف،آلکساندر ميخايلوويچ.
مليت:روسي. متولد:11ژوئيه 1916،کوينزلند ،استراليا.
تاونز، چارلز هارد.
مليت:امريکايي. متولد:28ژوئيه 1915، گوينويل،کاروليناي جنوبي.
به خاطر کارهاي بنياديشان در الکترونيک کوانتوم که به ساختن
نو سا نگر ها وتقويت کننده هاي مبتني بر اصل ميزر-ليزر انجاميد.
باسوف پس از آنکه در جنگ جهاني دوم در ارتش سرخ خدمت کرد، در دانشگاه مسکو به تحصيل پرداخت و دکترايش را در 1956 دريافت کرد. سپس به عنوان معاون موسسه فيزيک لبه دف مشغول خدمت شد (1958) ودر 1973 به رياست همان موسسه منصوب گرديد و تا آخر در همان جا باقي ماند. او در 1963 موفق به ايجاد آزمايشگاه راديو کوانتوم فيزيک شد. پرو خوروف در دانشگاه دولتي لنينگراد تحصيل کرد و بعد به موسسه فيزيک لبه دف پيوست (1939) ودر 1972 به معاونت آن موسسه منصوب گرديد. چارلز تاونز در دانشگاهاي فورمن و دوک آموزش ديد و دکترايش را در سال 1939 از موسسه تکنولوژي کاليفرنيا دريافت کرد. از 1939تا 1947 در آزمايشگاههاي شرکت تلفن بل اشتغال داشت و در سالهاي جنگ نوعي رادار براي افزايش ديد بمب ها اختراع کرد.
در 1947 به دانشگاه کولومبيا پيوست، در 1961-1967در موسسه تکنولوژي ماساچوست تدريس کرد، وسپس به سمت استادي در دانشگاه کاليفرنيا منصوب گرديد. باسوف و پروخوروف تحقيقات بنيادي خود را در زمينه الکترونيک کوانتوم در موسسه فيزيک لبه دف انجام دادند که به شناسايي بيشتر ميزر وليزر انجاميد. آن دو مشترکا اصل ميزري تقويت امواج الکترو مغناطيسي و حذف امواج موازي را عرضه کردند. باسوف در 1958 استفاده از نيم رساناها را عنوان کرد و بعد، با استفاده از ليزرهاي قوي، به اختراع واکنش هاي ترمو هسته اي موفق شد.(1968). تاونز، در همان دوره ، با ياري همکاران خود به تحقيق در باب ژنراتورهاي ميکروويو با طول موجي کمتر از يک ميليمتر مشغول بود. او و محققان همکارش در 1954 موفق به نخستين آزمايش عملي ميزر شدند. در حال حاضر ، ميزر و ليزر در پزشکي وصنعت کاربردهاي گسترده دارند.
Sin-Itiro Tomonaga Julian Schwinger Richard P. Feynman
1965
فاينمن ، ريچارد فيليپس.
ملـ : امريكايي. متـ : 11 مه 1918 ، نيويورك. فتـ : 1988.
شوينگر ، جوليان.
ملـ : امريكايي. متـ : 12 فوريه 1918 ، نيويورك.
توموناگا ، شينچيرو.
ملـ : ژاپني. متـ : 31 مارس 1906 ، كيوتو. فتـ : 8 ژوئيه 1979 ، توكيو.
به خاطر كارهاي بنياديشان در الكتروديناميك كوانتوم كه تأثيراتي عميق
در تحقيقات فيزيكي مربوط به ذرات بنيادي داشت.
فاينمن در مؤسسه تكنولوژي ماساچوست و دانشگاه پرينستن تحصيل كرد و به عضويت طرح منهتن درآمد. در 1945-1950 استاديار فيزيك نظري در دانشگاه كورنل بود و بعد به استادي همين رشته در دانشگاه كاليفرنيا منصوب شد. ( 1950 )
شوينگر فارغالتحصيل دانشگاه كاليفرنيا بود و دكترايش را در 20 سالگي دريافت كرد. او پيش از آن كه به عنوان جوانترين استاد به دانشگاه هاروارد بپيوندد ( 1945-1972 ) ، در آزمايشگاه تابش مؤسسه تكنولوژي ماساچوست كار كرد. در 1972 به دانشگاه كاليفرنيا پيوست و در همان جا باقي ماند.
توموناگا در دانشگاه كيوتو آموزش ديد ولي زندگيش را در توكيو گذراند. او در 1941 استاد فيزيك دانشگاه توكيو شد و در 1956 به رياست همان دانشگاه منصوب گرديد.
آزمايشهاي عملي نشان ميداد كه نظذيه ديرك ( فيزيك 1933 ) درباره الكترون ، كه تا آن زمان حاكم بود ، سطح انرژي اتم ئيدروژن و لحظه مغناطيسي الكترون را به درستي نشان نميدهد.
شوينگر كه به تنهايي كار ميكرد ، در سالهاي 1948-53 موفق به ايجاد مكانيسمي منظم و سنجيده براي اندازهگيري واگراييهايي ناشي از تأثيرات خود – انرژي و خلاء – يعني نوسانهاي برآمده از بازبهنجارش جرم و بار – شد و ، بدين ترتيب ، توانست مبنايي نسبيتي براي محاسبات نظري كميتهاي فيزيكي مشاهده شدني تعبير كند.
رهيافتهاي شوينگر و فاينمن ، هر دو ، كنش را به عنوان عاملي بنيادي ميشناسد ؛ برداشت « فضا-زمان » فاينمن ، نگرهاي عمومي ( انتگرال ) است ، در حالي كه برداشت شوينگر نگرهاي موضعي
( ديفرانسيل ) است.
توموناگا كه در جريان جنگ جهاني دوم و انزواي ژاپن به تنهايي كار ميكرد ، بيخبر از رهيافتهايي متفاوت كه در ديگر نقاط عرضه شده بود ، رساله خودش را در باب الكتروديناميك كوانتوم در سال 1943 به زبان ژاپني منتشذ ساخت. نظريه او فقط پس از جنگ و از 1947 به بعد بود كه در غرب جلبنظر كرد. توموناگا نيز مثل فاينمن و شوينگر ، منتهي از راهي ديگر ، عمدتاً به نظريهاي همانند رسيده و ناهمگونيهاي نظريه قديم را بيآنكه تغييرات زيادي در آن پديد آورد حل كرده بود. وي نشان داد كه اگر فردي نظريههاي موجود فيزيكي را به صورتي مناسب و منسجم به كار گيرد ، پاسخهايي روشن و بامعنا درخواهد يافت.
Alfred Kastler
1966
كاستلر ، آلفرد.
ملـ : فرانسوي. متـ : 3 مه 1902 ، گئوبويله ، آلمان ( اكنون در فرانسه ).فتـ : 7 ژانويه 1984 ، باندول ، فرانسه.
به خاطر كشف و پيشبرد روش اپتيكي براي تحقيق در تشديدهاي هرتزي در اتم.
كاستلر در اكول نورمال سوپريور تحصيل كرد و پس از تدريس در دانشگاههاي بوردو و كلرمونت فران در فرانسه و دانشگاه لوون در بلژيك ، از 1941 به اكول نورمال بازگشت و در آنجا به استادي و مديريت آزمايشگاه رسيد.
وقتي گروهي از اتمها با باريكهاي از نور با طول موج مناسب روشن شود ، بعضي از اتمها نور كوانتا را جذب ميكنند ، و از پايه يا پايينترين حالت انرژي به يكي از حالتهاي برانگيخته اپتيكي ميروند. ميانگين زماني كه اين اتمها در حالتهاي برانگيخته ميگذرانند ، كه دوره عمر آنها خوانده ميشود ، حدود 7- 10 است. بعد از آن به حالت پايه برميگردند و پرتوهاي فلورسنت گسيل ميدارند.
تحقيقات كاستلر كه موجب اعطاي جايزه نوبل به او شد ، در مطالعه ساختار اتم ، به واسطه پرتوهايي كه اتمها در حالت برانگيختگي به وسيله امواج نور و بسامد راديويي الكترومغناطيسي ( هرتزي ) گسيل ميدارند ، تسهيلاتي ايجاد كرد.
Hans Albrecht Bethe
1967
بته ، هانس آلبرشت.
ملـ : امريكايي. متـ : 2 ژوئيه 1906 ، استراسبورگ ، آلمان.
به خاطر مشاركتش در نظريه واكنشهاي هستهاي و به خصوص كشفياتش
در ارتباط با انرژي توليد شده در ستارهها.
بته در ژيمنازيوم و دانشگاه مونيخ تحصيل كرد و دكترايش را در 1928 دريافت داشت. او در دانشگاههاي آلمان ( 1928-1932 ) ، منچستر و بريستول ( 1933-1935 ) تدريس كرد. سپس به دانشگاه كورنل پيوست و تا بازنشستگي در آنجا بود. در جريان جنگ جهاني دوم ، رياست بخش فيزيك نظري آزمايشگاه علمي لوس آلاموس را برعهده داشت.
هانس بته عمدتاً به خاطر نظريهاش در اين باب كه خورشيد و ستارهها چگونه از واكنشهاي هستهاي براي جبران انرژيهايي كه ميتابند استفاده ميكنند مشهور است. او در 1939 توليد انرژي خورشيد را كه ناشي از گداخت 4 اتم ئيدروژن در يك اتم هليوم است ، محاسبه كرد.
Luis Walter Alvarez
1968
آلوارز ، لوئيس والتر.
ملـ : امريكايي. متـ : 13 ژوئن 1911 ، سان فرانسيسكو. فتـ : 1988.
به خاطر مشاركتهاي تعيين كنندهاش در ذرات بنيادي فيزيك و به خصوص كشف تعداد زيادي
از حالتهاي تشديدي كه از طريق شيوهاي كه براي استفاده از اتاقك حباب ئيدروژن
و تحليل اطلاعات ابداع كرد ، به آنها دست يافت.
لوئيس آلوارز در دانشگاه شيكاگو شاگرد آ. هـ . كامپتن ( فيزيك 1927 ) بود و از 1936 تحت نظر ا. ا. لارنس ( فيزيك 1939 ) به دانشگاه كاليفرنيا رفت و دكترايش را از همان جا دريافت كرد. او در دانشگاه باقي ماند و از 1945 به استادي آنجا منصوب شد.
آلوارز تعداد زيادي ذرات زير اتمي كشف كرد كه عمر بسيار كوتاهي دارند و فقط در برخوردهاي اتمي با انرژي بالا پديد ميآيند ( اين ذرات را حالتهاي تشديدي يا بازآوايي ميخوانند ). او كشف كرد كه بعضي از عناصر راديواكتيو به واسطه گيراندازي مدار الكتروني وا ميپاشند ؛ براي مثال ، وقتي كه يك مدار الكتروني با هستهاش تركيب ميشود ، عنصري با عدد اتمي كوچكتر توليد ميكند.
آلوارز در 1947 به ساختن نخستين شتابسنج خطي پروتون كمك كرد و بعد اتاق حباب ئيدروژن را تكامل بخشيد كه اكنون براي آشكارسازي ذرات شبه اتمي و واكنشهاي آنها به كار ميرود. اين كار او باعث شد كه فيزيكدانان بين 60 تا 100 ذره بنيادي جديد بيابند و تحولي اساسي در نظريه اتمي پديد آورد. آلوارز همچنين ، چراغهاي دريايي ميكروويو ، آنتن خطي رادار ، و دستگاههاي كنترل زميني هواپيماها را تكامل بخشيد.
Murray Gell-Mann
1969
گل – مان موري.
مليت: امريکايي. متولد: 15سپتامبر1929،نيويورک.
به خاطر مشارکت و کشفياتش در زمينه طبقه بندي ذرات بنيادي و برهم کنشهاي آنها.
گل مان در دانشگاه ييل و موسسه تکنولوژي ماساچوست تحصيل کرد ودکترايش را در 22سالگي دريافت داشت. بعد به موسسه تکنولوژي کاليفرنيا رفت و در 1956 به استادي فيزيک نظري در آنجا منصوب شد. او که يکي از بزرگترين فيزيکدانان امريکايي در قرن بيستم به شمار مي رود ، مشارکتهاي اساسيش را در فيزيک بين سنين 24 تا 40 سالگي به عمل آورد.
مهمترين کار گل – مان به کشف و توصيف رياضي تقارنهايي که نمايشگر ساختار دروني ذرات بنيادي هستند مربوط مي شود. اين تقارن اجازه داد که ذرات بنيادي شناخته شده در گروههاي طبيعي ، يا خانواده ها ، سازمان داده شوند و، به علاوه، در تجارب بعدي ، به کشف ذرات جديد انجاميد. از دهه 1930 ، نيروهاي پايه اي طبيعت به چهار نوع تقسيم مي شد: گرانشي ، الکترو مغناطيسي ، قوي ( يا هسته اي ) ، و ضعيف. هر نيرو با چند مشخصه از جمله برد، قدرت ، و ماهيت ذره اي که منتقل کننده نيروي آنست تشخيص داده مي شد. بعضي از ذرات ، که لپتون ها ناميده مي شوند ( مثل الکترون و نوترينو ) برهم کنش هاي نيرومندي ندارند. باريون و مزون ها (از قبيل نوترون ،پروتون ، پيون ، و کامزون ) که بر هم کنش هاي نيرومندي دارند ، محور اصلي کارهاي اساسي گل مان بودند.
Hannes Olof Gösta Alfvén Louis Eugène Félix Néel
1970
آلون ،هانس اولاف گوستا .
مليت: سوئدي. متولد: 30مه 1908 ،نوئرکوپنگ ، سوئد.
به خاطر کارهاي بنيادي و کفشها تش در مغناطو هيدرو ديناميک و
کاربرد ثمربخش آن در فيزيک پلاسما.
آلون در دانشگاه اوپسالا تحصيل کرد، در 1940 به موسسه پادشاهي تکنولوژي در استکهلم پيوست ، و در آنجا باقي ماند و به تدريس رشته هايي چون نظريه الکتريسيته ، الکترونيک پلاسما پرداخت. پلاسما ها گازهاي متراکم شده مولکولها، الکترون ها و يون ها هستند و 90درصد از ماده اي که در جهان است حالتي چنين دارد. آلون پيشگام تحقيقات پلاسما در ميدانهاي مغناطيسي ( مغناطو هيرو ديناميک) است. در 1942، بررسيهايش درباره لکه هاي خورشيد او را به کشف امواج مغناطو هيدرو دينامکي در گازهاي يونيده خورشيد هدايت کرد(که امواج آلون ناميده شدند). او در تحقيقات مربوط به فيزيک فضايي و کيهانشنا سي نيز مشارکتهاي ارزنده داشته است. از جمله در کشف مفهوم- شار منجمد، که بعدها براي توضيح منشأ اشعه هاي کيهاني و نيز بيان نظريه که جهان از مقادير مساوي ماده و ضد تشکيل شده است از آن استفاده شد.
نئل- لوئي اوژن فليکس.
مليت: فرانسوي. متولد: 22نوامبر 1904،ليون،فرانسه.
به خاطر کارهاي بنيادي و کشفياتش در زمينه پاد فرو مغناطيس
و فرو مغناطيس که کاربردهايي اساسي در فيزيک حالت جامد پيدا کرد.
نئل از "اکول نور مال سوپر يور"فارغ التحصيل شد و از 1937تا1945 در استراسبورگ تحت نظر پي.ويس کار کرد. وي که از 1945تا 1976 در گرنوبل مشغول بود، از مهمترين چهره هايي بود که آنجا را به يکي از مهمترين مراکز علمي فرانسه مبدل ساختند. نئل از 1960تا 1983 سمت نمايندگي فرانسه را در کميته علمي ناتو بر عهده داشت. در دهه 1930 ، سه حالت مغناطيسي در سطوح مولکول شناخته شده بود : ديا ، پارا ،و فرو.
در دو حالت اول ، مغناطيس بنيادي اتم ها وقتي در معرض ميدان مغناطيسي قرار گيرند به صورت مستقل يکد يگر عمل مي کنند. اما در فرومغناطيس ( که از حالتهاي ديگر بيشتر و معمولي تر است )، الکترون ها در دماي پايين در مسيري واحد به صف( يا اسپين ) مي شوند. نئل در 1932 نوع چهارمي به اين سه حالت افزود:پاد فرومغناطيس . اوکشف کرد که در بعضي موارد، تغيير گروه اتم ها باعث مي شود که الکترون هاي آنها در مسيرهايي متخالف صف ببندند و ، بنابر اين ،مغناطيس خالص را بي اثر کنند. وي نشان داد که اين حالت در دمايي که اکنون نقطه نئل خوانده مي شد از ميان مي رود. مواد فرو مغناطيسي از لحاظ الکتريکي نارسا نا و، بنابر اين، در برابر جريانهاي سرگردان مقاوم هستند. آنها کاربردهايي بسيار در ساختن تلفن ها و در تکامل بخشيدن به واحدهاي حافظه کامپيوترها پيدا کرده اند.