علم و جادوگري

كلام را با طرح چند سؤال آغاز مي كنم.آيا  علم سرچشمه ي خود را از جادوگري گرفته است؟آيا جادوگري علم است؟آيا جادوگري حقيقت دارد يا از يك ذهن خرافه پرست سرچشمه مي گيرد؟آيا دانشمندان جادوگرند يا به طور كلي چه تفاوتي ميان اين دو دسته وجود دارد؟
پاسخ به تمامي سؤالات فوق نياز به درك مفاهيم علم و جادو، دانشمند و جادوگر دارد.در ابتدا تصميم دارم به بيان تعريف جادوگري بپردازم و اينكه آيا جادوگري ، علم است ؟ سپس پيشينه ي تاريخي آن وجايگاه آن در اديان و ملل گوناگون و چگونگي ارتباط آن با علم. همچنين معتقدات عوام در اين باره.
جادو: از زمانيكه بشر به قدرت خود پي برد و توانست به آنها اشراف پيدا كند و خود رانيازمند به امداد هاي غيبيي يا نيازمند به دانش نسبت به آينده يافت،جادو كشف شد.جادو چيزي جز بهره ي انسان از نيرو هاي دروني نيست و تنها كافي است روي موضوع خاصي تمركز نموده تا مشاهده كنيد كه آن كار به خوبي انجام مي شود.
جادو چيزي است كه در اذهان نمي گنجد و خارج از قوه ي درك عموم مردم است. مثل پيشگويي و يا بلند كردن اجسام از روي زمين با نيروهاي ماورايي، طبق تعريف ارائه شده حال شايد بتوان به مردم زمان كپرنيك و همچنين گاليله حق داد كه بيان چرخش زمين به دور خورشيد و گرد بودن زمين را يك جادو و و كفر و آنان را جادوگر پندارند، چرا كه اين مفاهيم در ذهن مردم آن عصر نمي گنجيد.
يا حتي نوسترداموس پيشگوي شهير نيز از آنجا كه به علم اختر شناسي و مسائل نجومي اشراف داشت سالها پيش از گاليله و كپرنيك ،چرخش زمين به دور خورشيد و مسئله ي گرد بودن زمين را پيشگويي كرده بود،اما با اين كار تنها جان خود و خانواده اش را به خطر انداخته بود.
در بسياري زبانها جادوگري را به متافيزيك نسبت مي دهند و اين دو را يكي مي دانند و يا اينكه اينگونه اعمال را داراي خاصيت متا فيزيكي مي دانند.

پاسخ به اين سؤال كه آيا جادوگري،علم است؟داراي پاسخي مثبت است زيرا به هر شكل و به هر اندازه ذاتي نياز به تمرين و اكتساب تجارب دارد و عموما جادوگر مي خواهد كه بخشي از قدرت طبيعت را به نمايش گذارد.
درجاي ديگر بياني درباره ي جادوگري وجود دارد و آن ،اين است كه جادوگري حربه اي براي آزار رساندن به بشر تعريف شده است. جادوگرى در علم انسان شناسى به معنى وجود نيرويى تبهكار در سرشت بعضى افراد مى باشد كه بدان وسيله مى توانند بنحوى اسرارآميز به ديگران صدمه و آزار رسانند.
 
به طور كلي در اذهان هيچ تصوير زيبايي از جادوگري وجود ندارد و ترس از اين افراد در بشر ريشه دوانيده،البته شايد اين ترس در برخي موارد به جا باشد. اين ترس به حدي بود كه در قرون وسطي جادوگران را به جرم انحطاط وكفردر آتش مي سوزانيدند.
 البته اگر تعريف دوم از جادوگري يعني جنبه ي آزار رسانيدن آن را در نظر بگيريم اين ترس بديهي است،ولي در مورد تعريف دوم ترس معنايي ندارد زيرا پيشگويي،هيپنوتيزم و يا بلند كردن اجسام سنگين توسط نيروي دروني نبايد ترسناك باشد!
اگر به كتب و منابع وسيع قرن هفدهم در باره سحر و جادو مراجعه كنيم، آنها را پر از گزارشهاى مشاهدات دقيق و گواهيهاى همراه با سوگند و حتى تجربيات خواهيم يافت.
گلانويل فيلسوف مشهور سالهاى نخست انجمن پادشاهى انگليس، جادوگرى را عاليترين نمونه استدلال تجربى تلقى مى‏كرد.
جادوگري علم است، زيرا در مباحث بعد خواهيم ديد كه در تمامي ادوار، بشر حتي براي يك سردرد كوچك نيز به جادوگران پزشك مراجعه مي كرد..و جالبتر از آن،اين است كه كاملا صحت مي يافتند و به اين قضيه اعتقاد داشتند كه جادوگران نيرويي خارق العاده دارند،هنوز هم پس از گذشت قرن ها و با پيشرفت چشمگير علم و آگاهي بشر در پزشكي و در همه علوم،هنوز هم توسل به جادواز ميان نرفته است.
معمولا سحر و جادو خاصيتي هميشگي دارد،اما خود جادوگران براي از بين بردن اين جادو از باطل سحر استفاده مي كنند، كه باز هم خاص خود آنهاست و از عهده ي انسان عادي انجام آن خارج است.
جادوگران با دست كاري در طبيعت از طريق نيروهاي خود دست به اعمال قدرت مي زدند، مثلا در زماني كه آب موجود نبود طبيعت را متوجه آن مي كردند كه به باران نياز دارند و آنرا جادوي تقليدي مي ناميدند.يا زماني كه با كسي دشمن بودند تصوير شخص مورد نظر را مخدوش مي كردند يا آن شخص مورد نظر را تصور مي كردند و در ذهن او را زخمي مي كردند.يا در ان دوران با تكرار جملاتي از قبيل طوطى پرواز كرده است ، فاخته پرواز كرده است، بلدرچين پرواز كرده است ، بيمارى پرواز كرده است ، بيماري را از بين ميبردند.
جادوگري دو نوع نيك وشر داشت كه نوع  نيك آن را رؤسا و روحانيون عمل مي كردند و نوع شر آن را جادوگران بي رحم انجام مي دادند.
جايگاه جادوگري در ملل مختلف از جمله مصر و ايران و اروپا و آفريقا (شايد به عنوان يك علم) را از نظر مي گذرانيم.
مصر: ويل دورانت می گويد: از همان آغاز تاريخ تمدن مصر، علوم رياضی در آن سرزمين حالت پيشرفته ای داشته و وضع عجيب اهرام شاهد اين مدعاست و بزرگترين افتخار مصر قديم علم پزشکی آن است که مريض را با سحر و جادو و تعويذ و طلسم درمان می کردند. مثلاً زکام را اين چنين مداوا می کردند: «ای سرمای پسر سرما بيرون شو! ای که استخوانها را خرد می کنی و هفت سوراخ سر را بيمار می سازی... خارج شو و بر روی زمين بيفت ای درد! ای درد! ای درد!». بعدها علم پزشكي در مصر پيشرفت نمود و آنها توانستند بيماريها را از راه علمي تر آن مداوا كنند.

 ايران: علم نجوم و جادوگري امري عمومي بود، و هيچ گونه اقدام مهمي بدون رجوع به وضع صور فلكي به عمل نمي‌آمد؛ و هر واقعة زميني به اعتقاد مردم نتيجة جنگ ستارگان سعد و نحس در آسمان بود ـ همان گونه كه فرشتگان و شياطين در روح انسان با يكديگر مي‌جنگيدند ـ و اين در حقيقت همان نبرد اهورمزدا و اهريمن بود. فقط يك زندگي منزه و پاكيزه مي‌توانست روح را از شر اهريمن برهاند؛ در جنگ با شيطان، بهره گرفتن از ياري مغان و پيشگويي، وردخواني، جادوگري، و دعاهاي آنان امري بس ضروري بود. روحي كه اينگونه ياري مي‌شد به پاكي و قدسيت مي‌رسيد، از دادگاه سهمگين روز رستاخيز مي‌گذشت، و در بهشت، شادماني جاودان مي‌يافت.


آفريقا: آداب و رسومى نظير خدا باورى و باطل كردن طلسم و روح گيرى و تقديس نياكان و جادوگرى و باطل كردن سحرو...در گذشته و همچنين هم اكنون در آفريقا رواج داشته و دارد.

                                                                                African paintingنمونه نقاشی های جادوگران در آفریقا اعتقاد به جادوگري تا جائي ميرسد كه طبيب جادوگر بسيار مقام شامخي دارد و آتها به اين اعتقاد داشتند كه يك جادوگر مي تواند مردم را شفا دهد و يا به هلاكت برساند،آنها طبيب جادوگر را با جادوگران بي رحم يكي نمي دانستند و از جادوگران بي رحم مي ترسيدند و اين فعاليت را (جادوگري) كاملا موروثي مي دانستند و اين جادوگران اگر تشخيص داده مي شدند، بايد به كام مرگ مي رفتند.
در بسيارى از مذاهب آفريقائى سحر و جادو از مهمترين دلايل براى بيماريهاى غير منتظره مرگ و حوادث ناگوار قلمداد مى كردند. آنها مجسمه ها و طلسم مي ساختند و براي آنها نذورات مي دادند. و فكر مي كردند كه اين مجسمه ها حاجات را اجابت مي كنند و طالع سعد و نحس را مي سازند.
اروپا: در اروپا نيز جادوگري رواج داشت. حتي فرقه هاي شيطان پرستي كه از انواع جادوگري محسوب مي شدند و مي شوند. (چون اين فرقه ها هم اكنون هم به حيات خود ادامه مي دهند.)
فلك شناسي هم توسط دانشمندان غرب ارائه شد و جادوگري را در اروپا تقويت نمود.در اينجا هرگاه مبحث ستاره شناسي مطرح مي شود جادوي آينده نگري را در پي دارد. در دوران اخير دارو هايی شامل حشيش ، انهالينيوم و ال اس دی که کمتر شناخته شده است اما به همين ميزان جادوگر ها و فالگير های اروپای سده های ميانه آن ها را تهيه و استفاده می کردند، آنها از اين داروها براي بردن انسان به عالم خلسه استفاده مي كردند.
.........
حال به بررسي ديدگاه ديني راجع به علم جادوگري مي پردازم، به طور كلي دين برخي علوم را از جمله سحر و جادو را حرام مي داند.و معتقد است علم زماني مطلوب است كه در راه تكامل انسان نقش منفي نداشته باشد و مصداق چنين علمي تنها از طريق دين شناخته مي‌شود و هرگز چنين نيست كه علم هميشه در مسير تكامل انسان باشد و با آن منافات نداشته باشد.
برخورد مذاهب گوناگون با جادو چگونه بود؟
 عموما در كشورهاي اروپايي سران كليسا ، جادوگران را به مرگ محكوم كرده و آنها را زنده زنده در آتش مي انداختند.در فرانسه و ايتاليا و آلمان هزاران نفر به جرم جادوگري از طرف كليسا به مرگ محكوم شدند.
كليساي كاتوليك، پيروان كوپرنيك و حزب كمونيست، پيروان مندل را به بهانه اينكه عقايد آنها علم كاذب است، طرد كردند و آزار دادند.
در مورد اسلام نيز با جادوگري مخالفت شده است، قرآن صحت جادو را تائيد مي كند اما آن را حرام مي شمارد.
در روايتي از حضرت علي عليه‌السلام آمده كه هنگامي كه ايشان براي جنگ با خوارج عازم بودند مردي به ايشان گفت از راه علم نجوم به دست آورده‌ام كه امروز پيروز نمي‌شود. حضرت در جواب او فرمودند: ... كسي كه گفتار تو را تصديق كند قرآن را تكذيب كرده است و
سپس درباره‌ي علم نجوم فرمودند:اي مردم از فراگرفتن علم ستاره‌شناسي بپرهيزيد جز آن مقدار از علم نجوم كه در دريانوردي و صحرانوردي به آن نياز داريد، چه اينكه ستاره‌شناسي شما را به غيب‌گويي و غيب‌گويي به جادوگري مي‌كشاند و ستاره‌شناسي چون غيب‌گو و غيب‌گو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر در آتش جهنم است، با نام خداوند حركت كنيد.
اين روايت نشان مي دهد كه براي علمي چون ستاره شناسي نيز حد و مرز وجود دارد و نبايد از اين حد تجاوز شود زيرا انسان را گمراه ودر  ياري طلبيدن از خداوند در رسيدن به هدف‌هاي مطلوب و محفوظ ماندن از ناگواري‌ها احساس بي‌نيازي مي‌كند!... 

سرچشمه هاي علم:
بررسي سرچشمه ي اساسي علم نشان ميدهد كه جادوگري ابتدايي ترين نشانه هاي گريش به علم در انسان بوده است.فريزر جادو را «خواهر نامشروع علم» مى دانست و از آنجا كه تكامل گرا بود تكامل گرا بود و جادو، دين و علم را بر روى يك خط تكاملى تصور مى كرد و جادو را ابتدايى ترين آن ها مى دانست.
كيميا گري در گذشته جادوگري بود و كيميا گران را جادوگر ميدانستند در حالي كه اين علم امروزه در شكل پيشرفته ي خود همان علم شيمي مي باشد. اما اين علم در زمان خود شاخه اي وسيع از جادو بود،نگاه به گذشته نشان مي دهد كه كيمياگران براي انجام فعاليتهاي خود از اوراد استفاده مي كردند.
يكي از شباهتهاي ميان دانشمندان و جادوگران در اين است كه هيچكدام حاضر نيستند مسائل را آنگونه كه عموم مردم مي پذيرند، بپذيرند. جادوگران قديمي و دانشمندان كنوني هر دو به اين مسئله معتقدند كه انسان مي تواند در بسياري از پديده هاي جهان نقش داشته باشد و مسير آنها را تغيير دهد،همچنين مي تواند با شنا خت قوانين حاكم بر پديده ها تا جايي كه مي تواند آن پديده ها را تحت اختيار و سلطه ي خود بگيرد.
هم دانشمندان و هم جادوگران معتقدند كه در اين جهان اين تنها انسان است كه مي تواند بر همه چيز احاطه پيدا كند، و به همين دليل است كه جادوگران تمام تلاش خود را در اين جهت به كار بستند.
شايد اگر تئوري نسبيت اينيشتين و يا تئوري كوانتومي واصل عدم قطعيت هايزنبرگ و... در قرون وسطي بيان مي شدند، هيچ آينده اي براي اين تئوري ها وجود نداشت و دانشمندان ذكر شده جادوگراني مطرود و محكوم به مرگ بودند.شايد در قرن هاي آتي همين تئوريهاي ذكر شده به مثابه ي كيمياگري درآيند و ارئه دهندگان آنها براي بشر قرن ها بعد فقط و فقط ، جادوگر جلوه نمايند.
اما در اين زمان و در اين مكان اين دانشمندان و همه ي دانشمندان ديگر خدمت بزرگي در جهت پيشبرد علم داشته اند، كه براي ما فراموش نمي شود، اما براي بشر قرون آتي يا ابر بشري كه جهان وعده ي آن را ميدهد اينگونه نباشد.....!!!
==============================================

منابع:
كتاب تاريخ جامع اديان،نوشته ي جان باير ناس،بخش نخست:اديان اقوام پيشين.ترجمه ي علي اصغر حكمت.
www.tebyan.org
www.senatorm.mihanblog.com
www.imamjawad.net
www.qabas.org
www.al.shia.com
www.nabegheha.ir
http://elmedini.blogfa.com
http://iranobastan.blogfa.com
و منابع ديگر كه كمك فكري بسياري در جهت نوشتن اين مطلب نمودند.

نويسنده: سعيده كريم نژاد

سرچشمه های علم (حساب و هندسه)

حساب نزد بابلي ها و هندسه نزد مصريان پيشرفت قابل توجهي داشت.
چرا رياضيات پيشرفت کرد؟
 1- علم نجوم ناگزير از همراهي علوم حساب و هندسه است.براي رصدکردن بايد زوايا را محاسبه کرد و پاسخ اين محاسبات به زبان عدد بيان مي شود.
 2- براي مسّاحان و بنّايان دانستن هندسه امري بي نهايت ضروري است.
 3- بابلي ها و فنيقي ها در روابط بازرگاني مشارکت بسيار داشتند و همين امر دليلي ديگر براي پيشرفت رياضي در بين اين اقوام بود.
عدد نويسي در حساب بابلي ها مشابه عدد نويسي ما بود اما به جاي سيستم ده دهي،سيستم شصت شصتي به کار مي رفت.مثلاً:
                                                           10۰×5+10۱×6+10۲×2=2۶۵ : نزد ما
معادل عدد هفت هزار و پانصد و شصت و پنج  =۶0۰×۵+۶0۱×۶+۶0۲×2=۲۶۵ : نزد بابلی ها
قابل توجه است که نشانه هايي که ما براي نمايش اعداد بکار مي بريم،مسلمانان از هنديان اقتباس کردند.امّا ممکن است اين انديشه را هنديان از بابلي ها گرفته باشند.
تقسيم بندي درجات زاويه بر حسب دقيقه و ثانيه و تقسيم ساعت در نظام شمارش ما بازمانده ي آن نظام شصتگاني بابلي است.


فوايد نظام موضعي(Positional System):
   1- اعداد هر قدر بزرگ باشند مي توان آنها را با ارقام محدود نمايش داد.
   2- اين نظام روش مکانيکي محاسبه را آسان مي نمايد.
   3- مي توان به سرعت با استفاده از اين نظام دريافت که کدام يک از دو عدد بزرگتر است.


در مصر نبودن نظام شمارشي حساب،رشد آن را محدود مي نمود ولي هندسه پيشرفت خوبي داشت.هندسه يا Geometry از واژه لاتيني Geometria است.Geo به معني زمين و Metria به معني اندازه گيري و سنجش مي باشد.به عبارت بهتر ريشه علم هندسه از اندازه گيري هاي زمين ناشي شده است.
در مصر هر بار که رود نيل طغيان مي نمود.مرزبندي زمين هاي حاصل خيز ساحل به هم مي ريخت.در نتيجه ضرورت ايجاب مي کرد تا دوباره مسّاحان زمين ها را قطعه بندي نمايند.
هندسه مصري و بابلي دانش مدوني نبود فقط مجموعه اي از دستورالعمل هايي بود که براي اندازه گيري و مساحي زمين به کار مي رفت.در اين باره به موارد زير مي توان اشاره کرد:
  1- بابلي ها محيط دايره را سه برابر قطر آن مي پنداشتند.
  2- پيش از فيثاغورث (پيتاگوراس) از قضيه فيثاغورث آگاهي داشتند امّا راه اثبات آن را نمي دانستند.آنها معتقد بودند که اگر نسبت اضلاع مثلثي را  5-4-3  در نظر بگيريم آن مثلث قائم الزاويه خواهد بود.اهرام مصر
  3- مصريان مساحت مثلث و مستطيل را محاسبه مي کردند و حجم هرم را مي توانستند محاسبه کنند.به اين ترتيب مهارت زيادي در هندسه فضايي داشتند.اهرام مصر نمونه قدرت بي مانند اين افراد علاوه بر نيروي غيرقابل تصور بردگان مي باشد و شاهکار بي مانند مهندسي است.نمونه با ارزش ديگر مهندسي (يعني به کارگيري هندسه) ساختمان آبراهه اي است که رود نيل را به درياي سرخ پيوند داده است.


---

نویسنده: علی جعفری

سرچشمه های علم (اخترشناسی)

علومی که در سپیده دمان یا در دوره نخست علمی وجود داشتند:
عمده علومی که در مصر و بابل و در میان فنیقی ها حضور داشتند عبارتند از:اخترشناسی،حساب و هندسه
تمدن های بابلی و مصری از جهت های زیادی به هم شبیه اند که البته منشاء آنها مشترک است.
ویژگی ها:
    1- علم منحصر به روحانیان است.
    2- انگیزه علوم رفع نیاز روزمره است.
    3- مشاهده ها به صورت منظم و فراوان انجام می گیرد.
    4- نتیجه مشاهدات ثبت و ضبط می گردیده است.
    5- تعمیم های تجربی صورت می گرفته است.
    6- آنها پی یافتن دلیل یا علت نبودند حتی در صدد ابداع نظریه های یگانه ساز هم نبودند.
اخترشناسی
علل توجه به اختران:
  - آسمان بر فراز سر،دنیایی از اعجاب و شگفتی و عظمت بود که نظر را به سوی خود می کشید.
  - نظم حرکات اختران و توانا ساختن انسان جهت اندازه گیری زمان و تدوین تقویم.
  - توانایی قدرت پیش گویی در بررسی حرکات اختران در مورد رویدادهای آسمانی که زمین را تحت تاثیر خود قرار می داد.نظیر محاسبه زمان طغیان رود نیل.چرا که طغیان رود نیل بر زندگی روزمره مردم تاثیر فراوان داشت.
+ بدین ترتیب Astrology یا اخترگویی یا علم نجوم شکل یافت.منصب اخترگویان در دربار شاهان یکی از منصب های مهم بود و پادشاهان در جنگ،سفر،حضر،ازدواج،ولادت ها و ... همواره اخترگویان را مورد شور و مشورت خود قرار می دادند.
  - اتفاق دیگر آن بود که انسانها اختران و به ویژه خورشید را می پرستیدند و از همین جا روشن است که اخترشناسی کاربرد دینی داشته است.
  - اخترشناسی برای مردمی که توسط دریا محاط شده بودند ارزش و اهمیت خاصی داشت.
  - ثوابت(اختران ثابت)صورتهای تغییر ناپذیری را در آسمان پدید می آوردند و به آنها صورتهای فلکی می گفتند.نام صورتهای فلکی را بابلی ها مشخص نمودند.
  - سیارات هفتگانه که در آن زمان با چشم غیر مسلح قابل رویت بودند عبارت بودند از خورشید،ماه،عطارد،زهره،مریخ،مشتری و زحل.
در آن دوران نام های دوازده ماه سال از روی نام های صورت های فلکی تعیین شد.
1- حَمَل     2- ثور      3- جوزا       ۴- سرطان      5- اسد     ۶ - سُنبله    7- میزان     8- عقرب     9- قوس   10- جَدی      11- دَلو     12- حوت
  - بابلی ها و مصری ها توانایی تبیین اهلۀ ماه را نداشتند.امّا بابلی ها در پیش بینی نسبتاً دقیق خور گرفت(کسوف) توفیق داشتند و در بین آنها عنوان می شد که اگر سه جرم آسمانی(زمین،خورشید و ماه)در یک سطح مستوی با هم حرکت کنند،در هر ماه قمری یک خور گرفت و یک مه گرفت(خسوف)روی می دهد.امّا این اجرام چون دائماً در سطح مستوی حرکت نمی کنند تناوب این گرفتها پیچیده تر است.در نتیجه گرفتهای دوره ای با تغییری اندک در فاصله ی هر 233 ماه قمری تکرار می شوند که این دوره را ساروس Saros می نامند.
  - هر پدیده ای از طبیعت که تبیین شده وحشت انسان نسبت به آن کاهش می یابد.خور گرفت و مه گرفت وحشتی نداشت امّا حضور ستاره ی دنباله دار چون تبیینی به دنبال نداشت برای مردم آن دوره وحشت برانگیز بود.

---

نویسنده: علی جعفری

اختراع نوشتن

با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاریخ به یادگار بگذارد و دانسته های خود را محفوظ نگاه دارد و پیشرفت کند.


Hieroglyphs یا حروف تصویری در مصر باستان

اما نیاکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟ حدود شش هزار سال قبل مردمی که سریعتر از همه، جاده تمدن را در می نوردیدند، ظاهرا سومری ها و مصری ها بودند که به ترتیب در بین النهرین (وادی بین دجله و فرات) و دره نیل به سر می بردند، این مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند.

شش هزار سال قبل دهقانهای مصری که مکلف بودند سبدی چند از فراورده غله خود را به تحصیلدار مالیاتی تحویل دهند، تصویر زمخت سبد را بر دیوار کلبه خود می کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که داده بودند علامت می گذاشتند.

بله، نخستین طرز نوشتن بدین صورت بود، یعنی نوشتن با عکس (شکل نگاری)، این شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقریبا همه اقوام ابتدایی از آن استفاده می کردند.

مدتها پیش عده ای از سرخ پوستان امریکایی با پنج زورق و به رهبری سردار قبیله خود شاه ماهیگیران ظرف سه روز از دریاچه سوپریور عبود کردند و به سلامت پای به خشکی گذاشتند و چون می خواستند یاد این رویداد مهم جاوید بماند، تصویر یادگاری آن را بر دیواره یک صخره ، نقش کردند.

در اینجا تصویری که از روی آن کشیده شد، نقل می شود، ساختن یک تصویر زمخت، مثل تصویر افرادی که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسیم یک اندیشه یا تصور، یا گذران سه روز بنظر دشوار می نمود.

از این جهت بود که سرخ پوستان نشانه ای را که برای خورشید داشتند با نشانه آسمان یکی کردند تا، بدین ترتیب بر مدتی که خورشید قوس آسمان را می پیماید (مفهوم نگاری) دلالت کند؛ یعنی مدت یک روز، آن گاه سه عدد از این علامت مرکب که پهلوی هم قرار گیرد، مفید معنی سه روز خواهد بود.

البته آن شاه ماهیگیران می خواست مردم بدانند که او رهبر بی چون و چرای قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده ای که بر زورق اول نقش شده نمودار گردید و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امریکایی علامت زمین است ، نشان می دهد که سالم به خشکی پیاده شدند.


تصویر داستان شاه ماهیگیران

این نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصویرها و علامتها با هم ترکیب می شود و اشیاء و نام افراد و تصورات ساده از قبیل روز، به خشکی پیاده شدن و ... را بیان می کند.

بیشتر اقوام ابتدایی از این مرحله قراتر نرفتند اما در انواع جدید نوشتن، گو اینکه با نوشتن مصور آغاز یافت، برای نمایاندن شکل اشیاء، دیگر از تصویر یاری نگرفتند.

بلکه به جای آن از نشانه های قراردادی استفاده کردند و به کمک این نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته می شود، نمایش می دادند (صورتنگاشت).

چینی ها و ژاپنی ها یک نوع نوشتن ابداع کرده بودند که بسیار پیچیده بود در این طرز نوشتن، هر کلمه با یک علامت یا با اتحاد چند علامت بسیط، نمایش داده می شود با این طرز نوشتن هر چیز را می توان بیان کرد.

اما فرا گرفتن آن خیلی دشوار است یا به نظر ما چنین می آید، زیر مجبوریم تعداد بسیار زیادی علامت حفظ کنیم. تعداد این علامات تقریبا معادل تعداد کلماتی است که در این زبان می توان بیان کرد.

نوشتن غربیها که به هیچ وجه با نوشتن چینی ها و ژاپنی ها شباهت ندارد، به کمک الفبایی مرکب از بیست و شش جرف با علامت انجام می گیرد و این علامات ترجمان کلمات نیست بلکه نمایشگر اصوات اصلی است که با به کار بردن آن اصوات کلمات را تلفظ می کنیم.

الفبای لاتین از رومی ها و الفبای رومی از یونانی ها گرفته شد. اینکه یونانی ها این الفبا را از کجا یاد گرفتند، به طور یقین نمی دانیم اما احتمال دارد از فنیقی ها گرفته و فنیقی ها هم به نوبه خود آن را از مصری ها قرض کرده اند.

اگر الفبای ما ریشه مصری داشته باشد قطعا مثل الفبای چینی و ژاپنی، ابتدا شکل مصور داشته، اما پیشرفت و تکمیل آن از طریق دیگری انجام یافته و راه جداگانه ای پیموده است. زیرا این علامتها شکل اشیا را نشان نمی داد بلکه صوتهای هجایی هر کلمه را که تلفظ می شد، نمایان می ساخت.


نمونه ای از نوشته های چینی در غارها
اما چون اصوات هجایی، فوق العاده زیاد است در این طرز نوشتن هم ناچار علامتهای بسیار زیادی وجود داشت که باید همه را به خاطر سپرد.

با این اوصاف به مرور زمان، تعدادی علامت جداگانه ابداع شد که کار آنها نمایاندن صوتهای هجایی نبود بلکه صوتهای اصلی را نمایش می داد و این صوتها همانها است که وقتی با هم ترکیب می شود صوتهای هجایی را می سازد.

سود مهم این ابداع این بود که هر کس به کمک چندین علامت مختصر (بیست و شش علامت در الفبای انگلیسی) و ترکیب درست این علامتها می تواند صدای هر هجا و صدای هر کلمه را نمایش دهد.

پس از اختراع فن نوشتن
انسان شروع کرد به نگهداری سوابق، مکتوب کارها و اندیشه های خود. اوایل، این قسمت نوشتها خیلی اندک بود اما رفته رفته که فن نوشتن نشر یافت و صورتی درست تر و سنجیده تر پیدا کرد، یادگارهای مکتوب کاملتر و مفصلتر شد.

تا به امروز که در تمام کشورهای متمدن می بینیم کتابخانه ها و بناهای ملی و خانه های خصوصی مملو از انوع و اقسام یادگارها و سوابق چاپی و خطی (دست نویس) شده است.

بدون این آثار و سوابق تاریخ بشر ناچار صورتی پیدا می کرد غیر از آنچه در واقع می بود و ما نیز صرف نظر از چهره واقعی تاریخ، درباره گذشته بشر آگاهی مختصری می داشتیم.

پس اختراع فنی نوشتن از مهمترین رویدادهای تاریخ بود، زیرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاریخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سیر وقایع تاریخ را تغییر داد.

سرگذشت تمدن نوشته کارل ل. بکر- فردریک دنکاف
منبع: مجله الکترونیکی فریا

نشانه های علم در تمدن بشری

"به نظر ما علم صرف نظر از نتایج فنی آن یک نمود اجتماعی است که همچون هنر، ادبیات، حقوق و مذهب از بیخ و بن با اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از یکطرف و با افکار وهدفهای دوران های مختلف تمدن بشری از طرف دیگر ارتباط دارد ... به عقیده ما مراحل مختلف تاریخ علم که با ادوار متفاوت تمدن بشری ارتباط دارند جزو لاینفک آن هستند و همراه با آن تکامل پیدا می کنند. بعنوان مثال شیوه جهان بینی مادی یا جبری قرن نوزدهم اروپا با پیدایش اروپای جدیدی که افکار اجتماعی آن متفاوت با دنیای قدیم بود خود بخود محو و نابود گردید ... "

قسمتی بود از مقدمه کتاب معروف پیر روسو (Pierre Rousseau) بنام "تاریخ علم" (History of Science) که بیانگر این موضوع می باشد که علاوه بر علوم انسانی، هنر و ... ، سایر شاخه های علمی چه تجربی و چه نظری بی تاثیر از محیط اطراف نیستند. گسترش، ترویج و استفاده از علم در یک جامعه باعث آن می شود که مسائل و روابط اجتماعی نیز تحت تاثیر علم قرار گیرند و بقولی علم گرا شوند و راه حل علمی برای حل مشکلات اجتماعی و ... در آن جامعه استفاده شود و برعکس در جامعه ای که به علم بها داده شود علم در آن جامعه نهادینه شده و رشد خواهد کرد. واقعیت آن است که نه چرخه تمدن به دست دانشمندان می چرخد و نه تمدن دانشمندان را مجبور می کند که چه بکنند بلکه تعامل دو طرفه این دو موضوع در طول حیات بشری باعث پیشرفت تمدن و دستیابی به دست آوردهای علمی و اجتماعی بوده است.

African painting
نمونه نقاشی های جادوگران در آفریقا

جادوگری اولین نشانه علم گرایی در انسان
شاید در کنار بدست آوردن مهارتهایی چون روشن کردن آتش، اهلی کردن حیوانات و ... اولین نشانه های بارز آنچه می توان به آن علم گفت همان "جادوگری" نزد انسانهای اولیه بوده است. جادوگران کسانی بود ند که رعد و برق یا نباریدن باران را به خشم خدایان یا نیروهایی غیبی نسبت می دادند و سعی می کردند تا با این نیروها یا خدایان ارتباط برقرار کنند. این اشخاص عموما" مورد تنفر دیگران بودند و دائم با مردم عامی و بخصوص مذهب مجادله داشتند و اغلب مجبور بودند تا به تنهایی در گوشه ای زندگی کرده و به فعالیت بپردازند.

نکته مهمی که باید به آن دقت کرد نحوه نگرش جادوگران به این نیروها بود که کاملا" متفاوت با نگرش مردم عامی بود. بعنوان مثال مردم عامی برای بارش باران به درگاه خدایان دست به دعا، التماس و نیایش بر می داشتند و از خدایان تقاضای باران می کردند اما یک جادوگر هرگز از نیروهای مافوق طبیعی درخواستی نمی کرد بلکه احساس می کرد که همانطور که با قراردادن آب روی آتش باید قاعدتا" بجوش بیاید او با خواندن یک ورد یا آواز، خواهد توانست آسمان را مجبور به بارش باران کند.

حداقل مورد تشابهی که میان این جادوگران و دانشمندان امروزی می توان پیدا کرد آن است که هردو حاضر نبودند مسائل را به آن راحتی که عامه می پذیرند، قبول کنند. ساحر زمان قدیم می دانست که باید راهی وجود داشته باشد که بتواند در مواقع مورد نظر آسمان را مجبور به بارش کند، هرچند با دانش محدودی که داشت نمی توانست آن راه را پیدا کند. اگر او هم می خواست همانند مردم عادی بارش باران را فقط به اراده خدایان نسبت دهد آیا امروز ما می توانستیم این مطلب را از طریق اینترنت بخوانیم.

جادوگر قدیم و دانشمند امروزی هر دو معتقد بودند و هستند که انسان می تواند در بسیاری از پدیده های جهان دخالت داشته باشد، مسیر جریان آنها را تغییر داده و می تواند با شناخت قوانین حاکم بر این پدیده ها در حد توان آنها را تحت اختیار خود قرار دهند. این موضوعی است که درصد بسیار کمی از مردم به آن اعتقاد دارند برای همین متاسفانه در جوامع مختلف همواره نسبت دانشمندان به مردم عادی بسیار ناچیز بوده است.

منبع: مجله الکترونیکی فریا