پيام آلبرت اينشتين به مناسبت 410 مين سالگرد مرگ کوپرنيکوس
(اين پيام را اينشتين به مجلس يادبودي که در دسامبر 1953 به منظور تجليل از کوپرنيک در دانشگاه کولومبيا منعقد شده بود ارسال داشت)
ما امروز با کمال مسرت و حق شناسي از مردي تجليل مي کنيم
که سهمش در توسعه و پيشرفت علم در مغرب زمين و رهايي افکار از قيود و زنجيرهاي محافل ديني ، از هر دانشمند ديگري بيشتر است.گرچه بعضي از حکماي کلاسيک يونان به اين نظريه که زمين مرکز عالم نيست ايمان و اعتقاد راسخ داشتند ليکن چنين توجيه و تعبيري از جهان هيچگاه رسما مورد شناسايي و قبول قرار نگرفت. ارسطو و مکتب منجمان يوناني کماکان پيرو مفهوم مرکزيت زمين بودند و ندرتا کسي را ياراي آن بود که در اين نظريه ترديد کند . پي بردن به مفهوم مرکزيت خورشيد و بيان مستدل و صريح برتري و رجحان آن بر نظريه ي کهن ، مستلزم وسعت فکر و بينش کامل و همچنين تسلط بر مطالب و مسائل نجومي بود و اين همه فضايل درآن روزگاران به ندرت در فردي جمع مي شد . اين کار برجسته ي کوپرنيک ، نه فقط راه را براي نجوم جديد هموار ساخت بلکه موجب آن شد که در طرز تفکر بشر نسبت به گيتي و نظام آن نيز تغييراتي اساسي حاصل گردد. پس از آنکه بشر پي برد که زمين مرکز عالم نبوده و سياره ي ناچيزي بيش نيست ، بنيان تصورات بيهوده و موهوم درباره ي ارزش و اهميت فوق العاده ي خود بشر نيز بي اعتبار گشت. بدين ترتيب کوپرنيک در پرتو کار برجسته و عظمت شخصيت خود فروتني و تواضع به بشر آموخت. هيچ ملتي نمي تواند چنين مردي را تنها متعلق به خود بداند و از اينکه او را در دامان خود پرورش داه است به خويشتن ببالد زيرا غرور ملي در برابر ارزشي که عالم بشريت براي مردي چون کوپرنيک با آن همه آزادمنشي و آزادفکري ذاتي قائل است ذره اي است که در حساب نيايد.
منبع: کتاب مقالات علمی آلبرت اینشتین .ترجمه محمود مصاحب
فرستاده شده توسط: خانم زهرا خانمحمد
وبلاگ مشترک دانشجویان درس تاریخ و فلسفه علم استاد علی جعفری