1901
رونتگن ، ويلهم کونراد
ملـیت: آلماني. متـولد : 27 مارس 1845، له نپ، پروس (اکنون در رمچيد، آلمان ). متوفی: 1923 ، مونيخ
به خاطر خدمات فوق العاده اش در کشف اشعه اي که به نام او نامگذاري شد.
رونتگن از کساني بود که مدرسه را در نيمه راه رها کرد و بدين ترتيب فاقد تحصيلات رسمي دانشگاهي بود. در پلي تکنيک زوريخ در مهندسي آموزش ديد و در 1895 به هيئت استادان دانشگاه وورزبرگ پيوست. بشدت تحت تأ ثير آوگوست کونت قرار داشت. رونتگن اشعه ايکس را در 1895 کشف کرد و بسياري از مختصات ان را بررسي نمود. اين کشف مظهر بر آمدن عصر فيزيک جديد بود و تشخيص و معالجات پزشکي را به شکلي انقلابي دگرگون ساخت. تحقيقات او در شناخت اتم و هسته هاي آن نقش برجسته داشت و مستقيما در کشف راديو آکتيو موثر بود. امروزه اشعه ايکس در بسياري از رشته هاي علمي و صنعتي کاربرد گسترده دارد،و بسياري از کشفيات بزرگي که تاکنون برنده جايزه نوبل شده اند بر شناخت اشعه ايکس پايه داشته اند. رونتگن در زمينه پديده هاي الکتريکي نيز بررسي هاي عميق کرد و بر شناخت آهنگ گرماهاي ويژه گازها تأثير فراوان داشت.
Hendrik Antoon Lorentz 
Pieter Zeeman
1902
لورنتس ، هندريک آنتون.
ملـیت :هلندي. متـولد :18 ژوئيه 1853 ، آرنم ، هلند. متوفی: 4 فوريه 1928، هائورلم، هلند.
زيمان ، پيتر.
متـولد :25 مه 1865، زونه مر ، هلند. متوفی: 19 اکتبر 1943 ، امستردام.
به خاطر خدمت فوق العاده اي که با تحقيقات خود به کشف اثر ميدان مغناطيسي بر طيف نوري انجام دادند.
لورنتس در دانشگاه هاي آرنم و ليدن آموزش ديد و درجه دکتراي خود را در 1875 در 22 سالگي از دانشگاه آرنم دريافت کرد. او در شمار استادان رشته فيزيک نظري در دانشگاه ليدن بود و تا بازنششتگي در همان جا باقي ماند.
زيمان در دانشگاه ليدن تحصيل کرد و درجه دکتراي خود را در 1893 گرفت. اوشاگرد کامرلينگ اونس، برنده جايزه فيزيک نوبل (1913) ، بود.
نظريه ماکسول دربارۀ خصلت الکترو مغناطيسي بر نور باشند. زيمان که در 1896 درآمسترادم به تحقيق مشغول بود، طيف شعله سديمي را که در يک ميدان مغناطيسي قوي قرار داشت با توري مقعر رولاند بررسي کرد و به واقع دريافت که ميدان مغناطيسي باعث تجزيه طيف به چند خط شد. اين آزمايش، با آنچه استاد او لورنتس در نظريه کلاسيک خود درباره نور و ارتعاش الکترون ها در اتم گفته بود هماهنگي داشت.
لورنتس ، که از بزرگترين عالمان فيزيک نظري در عصر خود بود ، درباره پديده اي که به نام اثر زيمان معروف شد ، توجيهاتي عالي عرضه کرد که از گام هاي اساسي در پيشبرد فيزيک نظري بود.



Antoine Henri Becquerel Pierre Curie Marie Curie, née Sklodowska
1903
بكرل ، آنتوان هانري
ملـیت : فرانسوي. متـولد: 15 دسامبر 1852 , پاريس. متوفی : 25 اوت 1908 , لوکروازيک.
به خاطر خدمت فوق العاده اش در کشف راديو اکتيويته خود به خود.
بکرل عمداً در مدرسه پلي تکنيک آموزش ديد و در همان جا از 1895 استاد فيزيک شد. در 1896 در حالي که درباره ظرفيت اشعه ايکس براي ايجاد فلوئورسان ( نور قابل رؤيت ) تحقيق مي کرد , به کشف راديو اکتيويته نايل شد. او دريافت که کريستال هاي سولفات پوتاسيم باعث متأثر شدن صفحه عکاسي مي شود ( حتي وقتي که هم بلورها و هم صفحه هاي ظهور عکاسي در تاريکي مطلق باشند. ) نورآفريني اين نمک ها وقتي نور خورشيد برانگيزنده آنها گرفته شود از بين مي رود. بکرل از آزمايش ترکيبات ضد نور اورانيوم نيز به حاصلي مشابه رسيد و در نتيجه وجود راديو اکتيويته را ثابت کرد.
کوري , ماري اسکلودوفسکا
ملـیت : فرانسوي. متـولد : 7 نوامبر 1867 , ورشو , لهستان. متوفی : 4 ژوئيه 1934 , پاريس.
به خاطر خدمات فوق العاده اي که با تحقيقات مشترک شان درباره پديده راديو اکتيويته ,که قبلاً توسط پروفسور هانري بکرل کشف شده بود , انجام دادند.
ماري که در ورشو از پدر و مادري لهستاني متولد شده بود , در 1891 به دنبال خواهرش براي ادامه تحصيل به پاريس رفت و در 1893 در رشته فيزيک از دانشگاه سوربن درجه ليسانس گرفت. سال بعد در رياضيات نيز درجه ديگر گرفت و با پي ير کوري که در مدرسه فيزيک و شيمي صنعتي به کار اشتغال داشت , ازدواج کرد. در 1903 نخستين زني بود که به دريافت درجه دکترا نايل شد. وقتي که شوهرش در تصادف کشته شد ( 1906 ) , به جاي او به کرسي استادي در سوربن رسيد. ( ايضاً نخستين زني که به اين افتخار دست يافت. )
پي ير کوري در سوربن تحصيل کرد و در سال هاي 1882-1904 در آزمايشگاه مدرسه فيزيک و شيمي صنعتي اشتغال داشت. در 1904 به استادي فيزيک در سوربن رسيد.
ماري که در آزمايشگاه شوهرش کار مي کرد , نشان داد که راديواکتيويته از مختصات اورانيوم است و توريوم نيز راديواکتيو است. پي ير , که از قبل روي اثرات حرارت بر مغناطيس کار مي کرد , ثابت کرد که يک گرم راديوم در ساعت حدود 500 ژول گرما مي دهد ؛ نخستين نشانه اي که از انرژي موجود در اتم حکايت مي کرد.
ماري و شوهرش به تحقيقات خود در باب عناصر راديواکتيو ادامه دادند و بعد از مرگ غم انگيز پي ير در 1906 , جايزه فيزيک نوبل در 1911 دوباره به ماري اعطا شد.
(Lord Rayleigh (John William Strutt 
1904
رالي، لرد جان ويليام استروت.
ملـیت : بريتانيايي. متـولد : 12 نوامبر 1842، لا نگفرد گرو، اسکس، انگلستان. متوفی : 30 ژوئن1919 ، ترلينگ پليس، اسکس.
به خاطر تحقيقاتش در باب چگالي مهمترين گازها و نيز به خاطر کشف آرگون در ارتباط با آن تحقيقات .
رالي در ترينيتي کالج ، کيمبر يجف آموزش ديد. در 1879 ، به جاي جيمز ماکسول ، بر کرسي کاونديش براي فيزيک تجربي در دانشگاه کيمبريج تکيه زد و در 1908 به رياست دانشگاه رسيد. رالي چگالي جو زمين ( آتموسفر ) و گازهاي سازاي آن را چنان دقتي اندازه گرفت که به کشف آرگون و ديگر گازهاي بي اثري که با يکديگر خانواده اي جديد و ناشناخته از عناصر شيميايي را تشکيل مي دهند رهنمون شد.
با اين حال ، اين فيزيکدان انگليسي بيشتر به خاطر کارهاي کلاسيکش در باب صدا ، نور ، و برق مشهور است. رالي در کيمبريج در باب واحدهاي الکتريکي متفاوت ، جريان ، والکتريسيته تحقيق کرد. دامنه تحقيقاتش شامل کشش سطحي و تابش جسم سياه نيز بود.
Philipp Eduard Anton von Lenard
1905
لنارد ، فيليپ ادوارد آنتوان.
مليت : آلماني. متولد :7ژوئن 1862 ، پرسبورگ ، مجارستان ( اکنون براتيسلاوا ، در جمهوري اسلووکي ). متوفي :20 مه1947 ، مسلهاوزن ،آلماني.
به خاطر کارش در باب اشعه کاتودي.
لنارددر بوداپست ،وين ،برلن ، و هايدلبرگ در رشته فيزيک تحصيل کرد. او که شاگرد بونزن (روبرت ويلهم )بود ، در1886 از دانشگاه هايدلبرگ درجه دکترا گرفت و در دانشگاه هاي بن ، برسلاو (لهستان) ، اکس لا شاپل ، هايدلبرگ ، وکيل تدريس کرد.
تحقيقات لنارد درباره اشعه کاتودي بود و بسياري از مختصات آن را نيز کشف کرد. کار او در پيشبرد الکترونيک و فيزيک هسته اي تاثير فراوان داشت. پرتوهاي فرابنفش در برخورد با برخي از فلزات باعث گسيل الکترون مي شوند. اين پديده ، "تاثير فتوالکتريک" است. در1922 ، لنارد نشان داد که اين تاثير فقط وقتي اتفاق مي افتد که نور ، زير طول موج بحراني باشد. سرعت الکترون با سقوط طول موج افزايش مي يابد اما از شدت نور مستقل است ، و افزايش شدت نور باعث توليد تعدادي فزاينده از الکترون هاي گسيلنده مي شود. او ثابت کرد که پرتوهاي کاتودي همان باريکه الکترون ايجاد شده از برخورد فوتون ها با سطح فلز هستند. تحقيقات پردامنه او همچنين بررسي نور فرا بنفش ، رسانندگي الکتريکي شعله ها ، و فسفرساني را در بر مي گرفت.
Joseph John Thomson
1906
تامسن ، سرجوزف جان.
مليت : بريتانيايي. متولد : 18 دسامبر 1865 ، منچستر. متوفي : 30 اوت 1940 ، کيمبريج.
به خاطر اهميت فوق العاده بررسي هاي نظري و تجربي او در باب رسانش الکتريکي گازها.
تامسن در ترينيتي کالج ، کيمبر يج ، تحصيل کرد و از سال 1882 به هئيت استادان رياضي همان کالج پيوست. از1884 تا 1919 متصدي کرسي کاونديش فيزيک تجربي در کيمبريج بود. او بعد از رالي به اين سمت منصوب شد. پسرش ، جي. پي. تامسن ، نيز برنده جايزه فيزيک نوبل شد(1937). تامسن در باب تخليه برق در گازهاي رقيق تحقيقاتي عميق کرد. آزمايش هاي او به اين نتيجه انجاميد که جريان در اين تخليه ها از ذرات باردار ناشي مي شود که به صورت مثبت و منفي از تجزيه مولکولهاي شيميا يي گاز پديد مي آيد.
او مختصات امواج الکتريکي را با اندازه گيري جرم آنها معين کرد، و کشف کرد که واحدي پايه اي تر از اتم شيميايي ، يعني اتمي از الکتريسيته خالص، وجود دارد ، همان که بعداً الکترون ناميده شد. تامسن براي پيشبرد اين کشف و استفاده از آن در اندازه گيري جرم ها ، انرژي ها ، و بارهاي الکتريکي ديگر امواج جاري در جريانهاي الکتريکي درون گازها کوشيد. اين تحقيق او بخصوص از اين جهت که نظريه هسته اي و نيز ساختار اتمي را پيش بيني مي کرد حائز اهميت بود. کارهاي او مقدمه
وسيله اي تحقيقي بود که اکنون طيف سنج جرمي ناميده مي شود ، و در نفت و تکنولوژي هاي ديگر کاربرد وسيع دارد.
Albert Abraham Michelson
1907
مايکلسن , آلبرت آبراهام.
ملـیت: امريکايي. متـولد : 19 دسامبر 1825 , استرلنو , پروس ( اکنون استرزلنو , لهستان ). متوفی: 9 مه 1931 , پاسادنا , کاليفرنيا.
به خاطر اختراع اسباب هاي دقيق نور شناختي و طيف سنجي و هواشناسي و تحقيقاتي که با کمک آنها انجام داد.
مايکلسن از آکادمي نيروي دريايي امريک در رشته رياضيات فارغ التحصيل شد و در سال هاي 1875 – 1879 در همان جا تدريس کرد. پس از مسافرتي گسترده در اروپا و ايالات متحد , به استادي فيزيک در مدرسه علوم کابردي کيس , در کليوند , اوهايو منصوب شد ( 1883 – 1891 ) . در 1892 , به عنوان رييس دانشکده فيزيک دانشگاه شيکاگو , به هيئت استادان فيزيک آن دانشگاه پيوست.
مايکلسن , نخستين فيزيکدان امريکايي که به دريافت جايزه نوبل مفتخر شد , با تعبيه اسبابي که « تداخل سنج « ناميده مي شد و خود ساخته بود از طريق اندازه گيري دقيق سرعت نور , مشارکتي بنيادي در فيزيک نوين به عمل آورد. او همچنين ثابت کرد که اين نظريه که امواج نوري از طريق « اتر » در فضا جريان دارند بي اعتبار است. آزمايش هايي که با ادوارد دوبليو . مورلي انجام داد , در تاريخ علم شهرتي خاص دارد و مباني نظري کارهاي بعدي آلبرت انيشتين را در باب نسبيت پايه گذاشت. اينشتين مستقيماً از نتايج آزمايشات مايکلسن بهره گرفت , و اين نظريه را که سرعت نور ثابت است به عنوان پايه فرضيه خود قرار داد.
Gabriel Lippmann
1908
ليپمان ، گابريل.
ملـیت: فرانسوي. متـولد :16اوت 1845، هوله ريش ، لوکزامبورگ ، فرانسه. متوفی : 13 ژوئيه 1921 در دريا.
به خاطر طريقه اي که در توليد عکاسي رنگي بر مبناي پديده سطوح متداخل اختراع کرد.
ليپمان در آغاز به "اکول نور مال" وارد گرديد ، اما علي رغم استعداد نبوغ آميز و اميد درخششي که در کارهاي تجربي از او ساطع بود ، در امتحانات موفق نشد. در هايدلبرگ ، تحت تاثير و نفوذ کيرشهوف به تحقيق درباره موضوعي پرداخت که وي را مجذوب کرده بود : الکتروکاپيلاريته يا موئينگي الکتريکي.
در 1883 به استادي فيزيک تجربي در سوربون برگزيده شد و در 1886 مديريت آزمايشگاههاي تحقيقاتي فيزيک به او محول گرديد.(سمتي که آخر عمر بر عهده داشت). ليپمان طريقه اي در عکاسي رنگي کشف کرد که بر اين فرضيه استوار بود که نور منعکس شده از يک صفحه صاف ، بسته به ميزان بسامد( فرکانس) ، مي تواند سطوحي متداخل با خصوصياتي متمايز از آن صفحه ايجاد کند. ليپمان تعدادي اسباب مهم ساخت ، از جمله يک گالوانومتر کاملا بي تعادل ، يک لرزه نگار بديع ، و رصدي که از طريق آن براي نخستين بار مشاهده بخشي از آسمان براي مدتي طولاني ممکن ، شد. او همچنين الکترومترو مويين را اختراع کرد که وسيله اي بود براي اندازه گيري ولتاژهاي بسيار جزئي و در ماشين هاي الکترو کارديوگرافي اوليه به کار مي رفت.

Guglielmo Marconi Karl Ferdinand Braun
1909
براون ، کارل فرديناند.
مليت : آلماني. متولد : 6 ژوئن 1850 ، فولدا ، آلمان. متوفي : 20 آوريل 1918 ، نيويورک.
مارکوني ، گوگليه مو
مليت: ايتاليايي. متولد : 25 آوريل1874، بولونيا ، ايتاليا.متوفي : 20 ژوئيه 1937 ، رم.
به خاطر مشارکتشان در پيشبرد و توسعه تلگراف بي سيم.
آموزش اوليه براون در يک گيمنازيوم محلي بود ، و بعد در دانشگاه هاي ماربورگ و برلن به تحصيلات خود ادامه داد. او پيش از آنکه به رياست دانشگاه استراسبورگ برگزيده شود (1895) ، عضو هئيت علمي دانشگاه هاي وورزبورگ ،ماربورگ ، وتوبينگن بود. مارکوني تحصيلات خود را در مدرسه فني لگهورن به پايان بر دو ، بعداز آن ،آزمايش هاي تجربي خود را در ملک پدرش در حوالي بولونيا صورت داد.
در1894 ،مارکوني به ساختن دستگاهي موفق شد که فواصل پيموده شده توسط امواج الکترومغناطيسي را مشخص کند. دستگاه اوليه او شامل يک نوسانگر جرقه اي ، آنتن دو راهه ، و يک کوهرور برانلي بود. او موفق به عبور يا گسيل دادني به طول حدود 3 کيلومتر شد. بعد يک دستگاه کوک پذير همنوا اختراع کرد که اين فاصله را طولاني مي کرد. مارکوني که اصلاً مهندس برق و در کارهاي تجارتي فعال بود ، بيشتر عمرش را صرف اختراع و پيشبرد راديو به عنوان وسيله اي عملي براي ارتباطات کرد و شرکتي براي بازرگاني کردن آن تاسيس نمود. براون که مستقلا کار مي کرد ، طريقه توليد امواجي را که نيروي بيشتر و ميرايي کمتري داشته باشند ، و نيز راه متمايز کردن علائم (سيگنال ها) مخابره شده از فرستنده هاي مختلف را در گيرنده اي واحد عرضه کرد. دستگاه فرستنده مارکوني، که با يک مدار نوسانگر باز کار مي کرد ، هر چند رادياتور( اسباب گرمسازي يا خنک سازي ) خوبي بود ، توانايي توليد نيروي زيادي نداشت. براون دستگاه فرستنده اي با مداربسته ساخت و آنتن جهتدار را پيشرفت داد. وي ، همچنين ، براي نخستين بار شعاع برد امواج راديويي را اندازه گيري کرد. به علاوه ، لوله اشعه کاتودي را اصلاح کرد تا پرتو الکتروني آن به واسطه ولتاژ متغير منحرف شود. اشعه کاتودي نوسانگر ناشي از اين کار او ، پايه سازي گيرنده هاي تلويزيون شد.
Johannes Diderik van der Waals
1910
وان در والس ، يوهانس ديدريک.
مليت : هلندي. متولد :23 نوامبر1837 ، ليدن ، هلند. متوفي: 8 مارس 1923 ، آمستردام.
به خاطر کارهايش در باب معادله حالت گازها و مايع ها.
وان در والس از خانواده هاي بسيار فقير بود ، و بنابراين ، پيش از آنکه در25 سالگي به دانشگاه ليدن وارد شود ، بناچار پيش خود تحصيل مي کرد. از 1877 به هيئت علمي دانشگاه آمستردام در رشته فيزيک پيوست و کار راهه اي بسيار درخشان را سپري کرد. وان در والس ، با صورت بندي معادله اي رياضي ، مختصات پايه اي و مرتبط گازها از قبيل فشار ،چگالي ، و دماي آنها را به دقت مشخص کرد و براي نخستين بار فيزيکدان را قادر ساخت تا در باب چگونگي و رفتار گازها در شرايط مختلف به پيش بيني هايي دقيق دست بزنند. او ، با کار روي استنتاج و فرضيه تي. اندرو ، و معرفي دو ثابت جديد يعني مربوط بودن "a" به جاذبه ( ربايش ) بين مولکولي و"b" به حجم خود مولکول ها معادله گازها را اصلاح کرد :
(p+a/v2)(v-b)=rt .
پيامد بلافاصله اين معادله زمينه ساز او اين بود که دانشمندان کشف کردند که ئيدروژن و هليوم را مي توان به صورت مايع در آورد ، کشفي که آغازگر علم فيزيک دماي پايين بود که اکنون زمزاييک خوانده مي شود. دريافتها و پيش بيني هاي وان در والس اکنون کمابيش در همه امور مهندسي که گازها در آن نقشي با اهميت بر عهده داشته باشند کاربرد دارد.
=========================================